جدول جو
جدول جو

معنی دلالت هکردن - جستجوی لغت در جدول جو

دلالت هکردن
منت گذاشتن، سرزنش کردن، نصیحت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ تَ هََ دَ)
هدایت کردن. راهنمایی نمودن. (ناظم الاطباء). راهبری نمودن: احراب، دلالت کردن کسی را بر غنیمت. (تاج المصادر بیهقی). تنبیه، دلالت کردن بر چیزی که از آن غافل باشد. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، نشانۀ چیزی بودن. دال بر چیزی بودن. دلالت داشتن: برجها بر سوهای جهان چگونه دلالت کنند. (التفهیم ص 322). مرض اگرچه هایل بود دلالت کلی بر هلاک نکند. (گلستان سعدی).
بسوخت حافظ و بوئی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(پَ فِ رِ دَ)
مداخله کردن. درآمدن در کاری
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلالت کردن
تصویر دلالت کردن
راهنمایی ره نمودن، رساندن راهبر بودن، ثابت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اگر کسی بیند دلالی می کرد، دلیل که مصلح و رهنمای خیر بود به کردار نیک. محمد بن سیرین
دلالی کردن به خواب بر چهار وجه است. اول: مصالحه در میان مردم. دوم: راه راست نمودن. سوم: کردار نیک. چهارم: امر به معروف به جای آوردن و بدان که دلال، مردی است رهنمای مردمان به خیر و شر.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
يتدخّل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
Intrude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
s'introduire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تعقیب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
intrometer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
zorla girmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
вторгаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
eindringen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
вторгатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
অনুপ্রবেশ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
دخل اندازی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
บุกรุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
kuingilia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
침입하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
intrudere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
侵入する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
להפריע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
घुसना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
włamać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
binnendringen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
intruir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
mengganggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی